استاد کاری بود که در کارگاه خود در یکی از گذرگاه های روستایی کوچک در هند تیر وکمان می ساخت.
در حالی که مرد سرگرم ساخت و پرداخت استادانه یک به یک پیکانها بود پادشاه همراه با خیل ملازمان در رکاب از مقابل کارگاه وی عبور می کنند
ستون پر جبروت شاهانه از برابر کارگاه میگذرند و استاد حتی یکبار چشم از کار خود بر نمیگیرد.
DATTATREY داتاتیریا ی روحانی
که از قدیسین روستا بوده وشاهدی بر این ماجرا عرض خیابان را طی میکند و از استاد می پرسد که ایا کاروان شاهانه را دیده است؟
تیر و کمان ساز پاسخ میدهد "از کدام کاروان حرف می زنی"
داتاتیریا بی درنگ در برابر استاد به خاک می افتد و به او میگوید:
"تو مراد دل من هستی"
******************
در قلمرو سکوت "افکار تو همان پیکانها هستند."قلمرو سکوت"
روند ساختن پیکانهاست و تو باید بر کار خود با همان دقت و شدت استاد پیکان ساز تمرکز داشته باشی
به گونه ای که حتی اگر تمام جهان از برابرت عبور کند تو هیچ سر وصدا و جنجالی را نشنوی.
اگر فکر تو پیکان باشد و "قلمروسکوت" روند ساختن پیکان عمل همان کشیدن زه کمان و رها کردن پیکان است.
*********************
Thought word deed
The thought is the arrow:
The word which carries your thought the bow
The action which releases the arrow
The pull of the string.
فکر واژه عمل
فکر پیکان است:
واژه مرکبی که فکر تو بر آن سوار است یعنی کمان
و عمل همان که پیکان را رها می سازد
یعنی کشیدن زه کمان