سالهاست که مینالیم.
نالیدن بس است میخواهم فریاد بکشم،
اگر نتوانستم سکوت می
کنم. خاموش ماندن بهتر از نالیدن است.
موندم سر دو راهی تو خورشیدی یا ماهی
از بس بزرگ و پاکی دریا پیشت حبابه
از وقتی تو می تابی مهتاب شبا تو خوابه
جواب این سوال و هیچکی هنوز بلد نیست
یه عمره می پرسمو همیشه بی جوابه
موندم سر دو راهی تو خورشیدی یا ماهی
از بس بزرگه اسمت قلب آدم میلرزه
بهار به خاطر تو تازه و پاک و سبزه
واسه نگاه نازت نمیشه قیمت گذاشت
نمیشه عشق تو رو به پای قسمت گذاشت
معجزه میکنی تو با دستای طلایی
جات توی آسمونه عین پرنده هایی
صدای مهربونت تو لحظه هام میپیچه
همون صدای زیبا شبا میشه لالایی
سر میزارم رو شونت خسته مثه پرنده
اما لیاقت دارم لایقم و برنده؟
اگه نباشی دنیا پوچه و سرد و خالی
من میمونم یا حسین با درد گلای خشک قالی
بهشت اگه رد نشی تو از کنار باغاش
تا چشم به هم نزاشته عین جهنم میشه
موندم سر دو راهی از بس زلاله قلبم
میشکنه مثه چینی موندم میون یه مشت آدمای زمینی
حساب خوبی تو از همه دنیا جداس
یه قهرمان مثه تو فقط توی قصه هاست
از خشم موج دریا چرا باید بترسم
وقتی تو کشتی من دستای تو ناخداست
هرچی که مینویسم پیش تو کم می یارم
به خاطرت میمیرم به خاطرت میبارم
به جز یه صندوقچه که اینجا بهش مگن قلب
برای هدیه دادن چیز دیگه ندارم
موندم سر دو راهی تو خورشیدی یا ماهی
ما اگر سرا پا زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر داغ شرط است ، آورده ایم
اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر دشنه دشمنان ، گردنیم
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم
گواهی بخواهید ، اینک گواه
همی زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری ، سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
به وبلاگ دومم سری بزن عاشق مولا