دوباره من و ورق خوردن دفتر دل" دلی غمگین و روزگاری تلخ...... خشکیده شاخه دلم در این دشت پرخزان در این بارش باران: ای خدای خوبم" خسته و غمگین نالان و پژمرده و دلتنگی امان از من بریده است... ای دل غمگینم ای ساده صفت بگو درد دلت را به من ، که سکوت شبانه مرا دیوانه کرده است که آسمان بی ستاره و ستاره ای کم نور مرا دلتنگ کرده است.... راز درون چشمهایم و خص خص درون گلویم گواهی بر راز نهانی که در دل دارم میدهند... مثال غروب ، یک غروب دلگیر یک غروب نفسگیر دلم گرفته است دلم از همه چیز و از همه کس گرفته است..... مثال دیوانه ها ، مثل یک دیوانه تنها و بی کس درد دل های دلم را با دلم در میان میگذارم دلی که خود پر از شکوه درد است ، دلی که درون آن پوچ و خالی هست می شنود دردهای غمگینم را... درد هایم را می شنود تا شاید دوایی را برای آن بیابد ...... دل اسمان غمگین است مثل لحظه پر پر شدن شاخه ای از یک گل سرخ مثل لحظه رفتن مهتاب در پشت ابرهای سیاه دلم گرفته است ... کاش دلتنگ نمی شدم و ای کاش درد تنهایی مرا خرد نمی کرد چه لحظه های غریبی است و نفسگیر بی عاطفه و سرد... چشمانی خسته ، دلی شکسته ، ای وای باز این دل به غم نشسته... ای دوای درد دلم بیا دمی ارام کن این شوریده حال را میدانم گر تو ایی غم ها همه فارق شوند و پنهان کاش از روز ازل که برایم نوشت سر نوشت: میدانستم که تو با منی و درد و درمانت اوست.... یک قطره اشک ، دو قطره اشک گونه ای خیس ، و صدای نفسگیر گریه هایم هق هقی که از گلویم بر میخیزد... در پایان آرام آرام مثال دریای پس از طوفانی سهمگین ارام شدم از غم ها و غصه ها !آری آرام شدم خالی شدم و بغض دیرنه ام شکسته شد... کاش از همان اول می دانستم دوای درد من درون چشمهایم هست..... اری درد درمانم اشک است که درون چشمانم پنهان شده بود.....
این روزهای فرسوده خزیده ام در کنج انجماد کلام در پناه صخره ای سرد و تاریک و فراموش شده درغمی غمناک فرو رفته در شبی بس تاریک و خالی از قصه پر از سایه های وهم انگیز ....... گم شده ام در روزهای خالی از تو خالی از عشق لبخند نگاه بوسه........خالی از نفس دیگر حتی نه اشکی و نه دعایی ....... و شکست این سکوت دیگر برایم محال است .... جام شوکران بر لب اه چقدر طعم سرنوشتم ................!
امشب همه چیز رو به راه است همه چیز آرام.....آرام باورت می شود...
دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یک آرامبخش" تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام ! راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
تو نگرانم نشو !! همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و بی یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم...
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت...
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم...
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام...
" که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم...
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم... تو نگرانم نشو !!
"فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت.
وصیت نامه
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتککاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناساییم به همراه دو قطعه عکس مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به دختران بیکار ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
کله مرغ برای سگها یادتون نره چون گناه دارند گشنه بمونند.
بجای عکسم روی آگهی ترحیم کارت معافیم رو بزارید.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش میطلبم و خواهش میکنم پشت سرم حرف در نیار ید. التماس میکنم کفنم را از یک پارچه مارکدار انتخاب کنید تا جلوی آدمهای گه تازه به دوران رسیده کم نیاریم. به مرده شوی بگویید مرا با چوبک بشوید چون به صابون و پودر حساسیت دارم.
چون تمام آرزوهایم را به گور میبرم، سعی کنید قبر مرا بزرگ بسازید که برای آنها هم جا باشد
نوشتن از شما حال و هوایی دگر خواهد
دستان لرزانم قوتی دگر خواهد
چشمانم برای باریدن شبنمی دگر خواهد
قلبم برای لرزیدن عشقی دگر خواهد
که شما آقایی و یکتایی و بی همتایید
که شما جان جهان ، مالک دل هایید
که شما شاهن شه شاهان ، روح خدایید
که شما مهدی اعظم ، صاحب الزمانید
و من آن بدترین بنده ی خدایم
و من آن کوچک ترین عاشق شمایم
و من آن گم کرده راه در این بیابانم
و من آن جان خسته چشم در راه شمایم
اگر نظری به من کنید چه شود ؟
اگر سری به من بزنید چه شود ؟
کمم ، نمی گویم به وقت بیداری
اگر در خواب هم شود چه شود ؟
دل نوشته ای ناچیز تقدیم به قطب عالم امکان ، ولی امر و ولی نعمت جهانیان ، مهدی موعود (عج) . آن وجود نازنین