سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
در قلمرو سکوت
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من....ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 37
کل بازدید : 191618
کل یادداشتها ها : 79
خبر مایه

موسیقی


شش انسان گرفتار در سرمای  شدید وجگر سوز هریک تکه  چوبی داشتند.

آتش در حال خاموششان احتیاج به چوب داشت ونخستین فرد به آنها پشت کرد

چرا که در بین افراد  اطراف آتش فرد سیاه پوستی رادید . نفر بعدی در حالی

که به مقابلش نگاه می کرد شخصی رادید که هم دین اونبود وبه همین دلیل

نتوانست خودرا متقاعد کند تا چوبش رادر آتش  بیندازد.

نفر  سوم ژنده  پوشی با لباس مندرس کتش راتکانی داد وبا خود گفت :چرا

باید چوب من برای گرم کردن افراد پولدار استفاده شود؟ فرد پولدارنیز به عنوان

نفر چهارم فقط نشسته وبه مال ودارایی های خود می اندیشید  وثروتی که از طمع

فقرا وضعیفان بی عرضه به دست آورده بود  باخود تدبیر می کرد.

صورت مرد سیاه پوست  در بحبحه ی خا موشی  آتش  نشانگر انتقام بود .زیزا

به اعتقادش در این لحظه سرنوشت ساز این یه تکه چوب تنها فرصتی بود تا او

میتوانست کینه دوزی خود را نسبت  به سفید پوستان نشان بدهد ..

آخرین فرد گروه مزبور هم بی تفاوت ماند وجز این که به دست دیگران خیره شود

کار تازه ای انجام نداد. درمیان  بهت شش انسان آتش خاموش شد در حالی که

همه ان ها تکه چوبی را در دست های بی جانشان مجکم می فشردند واین چوبها

نشانه حماقت وگناه  پیشداوری شون بر روی یکدیگر صورت گرفته بود.انان از سرمای

بیرون نمردند بلکه از سرمای درونشان از بین رفتند ....


+ سلام ما بعد از مدتی بروز شدیم






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ