سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
در قلمرو سکوت
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من....ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 23
کل بازدید : 191518
کل یادداشتها ها : 79
خبر مایه

موسیقی


  poetry.gif  poetry.gif

این سوال هر روز و هر شب من است :چرا فکر می کردم روزگار همیشه بر وفق مرادم خواهد بود؟چرا گریه مداوم ابرها را ندیدم؟ چرا بغض تب آلود شبهای بی ستاره را نفهمیدم؟ چرا فکرمیکردم باغ همیشه سبز خواهد بود؟چرا فکر می کردم هیچ برگی از شاخه نخواهد ای چرا روزی که می توانستم برایت از ناگفته هایم بگویم نگفتم؟ چرا برای دلتنگیهایت بهانه آوردم؟ چرا به عبث منتظر معجزه ماندم........! معصومیت کلامت مقصر بود این سوال هر روز هر شب من است: چرا بهار منتظر من نماند تا سبز شوم؟چرا گلهای باغچه بدون من به شکوفه نشستند!؟ چرا دفتر خاطراتم همیشه از عشق تهی مانده؟چرا خدا صدایم را نشنید؟! سوال هر روز و هر شب من این است: چرا هر شامگاه مثل شمعها به یاد تو و غم تو سراپا  اشک می شوم اما صبح که آفتاب پنجره اتاقم را باز می کند همه چیز را از یاد برده و دوبارهمثل دیروز تو را آنگونه که می خواهم جستجو می کنم؟! تو چه میدانی این دل بی قرارم چه زجری می کشد؟! آگر آنرا بشکافی زنگار غم را بر جدار دهلیزهایش می بینی!  تو چه میدانی که این چشمانم چه پیوند دیرینه ای با اشک دارند.........!!  تو خوب می دانی که روزگار چقدر کوتاه است و چراغهای خوشبختی دیری نمی پاید و همیشه  نمی توان شانه به شانه دوست در باران قدم زد.....همیشه نمی توان دست دوست را گرفت   و به تماشای قله هایی برد که در دو قدمی خدا ایستاده اند........... تو نمی دانی که ممکن است ناگهان در میانه راه گردبادی عظیم همه چیز را درهم بپیچد و  اثری از حرفهای قشنگ و خاطره انگیز نماند.......... نه! تو اینها را نمی دانی..........اگر می دانستی قلب مهربان و صادقت را به میهمانی این قلب خسته دعوت نمی کردی .......

 poetry.gifpoetry.gifpoetry.gifpoetry.gif


+ سلام ما بعد از مدتی بروز شدیم






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ